عارضم که

این دل   درب و داغون من

باز گرفته

حس این شعر و‌دارم که قمیشی میگه

این روزا دنیا واسه من از خونمون کوچیک تره

کاش میتونستم بخونم قد هزارتا پنجره

 خوندن هم حالمو خوب نمیکنه شاید شده یه عادت که در روز دقایقی صدای انکرواسفاتم(اگه درست نوشته باشم) تو خونه بپیچه

اما خب از دید خودم که صدام خوبه بقیه هم زیاد اعتراض ندارن

هعی

من کم خواب جوری شدم که ساعت۱۱ظهر بع زور بیدار میشم

البته دلیلش اینه که تا دیر وقت خوابم نمیبره

 دلم حس میکنم چیزی نمیخواد

یعنی خسته شده از خواستن و نشدن لابد

شکر الحمدالله 

حس میکتم این غار تنهایی من گاهی محل امنی نیس برای حرفام

اما جز اینجا جایی ندارم 

چقدر نگهدارم و محرم رازی پیدا نکنم

بعضی وقتا به یه جایی میرسی که خواب و زندگی تو خواب برات جذابیتش بیشترع تا تحمل روزای تکراری واقعیت

 

 

خواب منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

✍ يک روح می نویسد ✍ پانوراما انفجار شرطبندی آرلیس Alaynacenborv27 Tapak هانا چت|چت روم هانا|چت هانا|هانا گپ|شادی اموزش سکس